فیلم تهران انار ندارد بالاخره در ایران اجازهء نمایش گرفت و پس از دو سال به روی اکران رفت. نقد زیر به هنگام نمایش فیلم در نیویورک نوشته شده است.


امروز (۱۵ نوامبر ۲۰۰۷) فیلم مستند «تهران انار ندارد» ساختهء مسعود بخشی در فستیوال «سینماـ شرق» در شهر نیویورک، برای بار دوم به نمایش در می آید. این فیلم که از موانع سانسور وزارت ارشاد اسلامی گذشته، با نگاهی هجو آمیز، تاریخ شهر تهران را از اواخر دوران قاجار تا امروز دنبال می کند و از خلال تصاویر و گفتار، بر روابط اجتماعی و اخلاقیات جامعه ای انگشت می گذارد که علارغم بیش از صدسال تحول ظاهری، ناهنجاری های آن در اساس چندان تغییری نکرده است.

در فیلم «دختر لر» ، گلنار با لهجهء غلیظ کرمانی اش به جعفر، که می خواهد او را به تهران ببرد، می گوید، «تهرون؟ بیام تهرون؟ می گن تهرون جای قشنگی یه، ولی مردم اش بد هستن.»

این صحنه از «دخترلر»، نخستین ساختهء سینمای ناطق و داستانی ایران، در ابتدای فیلم مستند «تهران انار ندارد» می آید و به نحوی طنز آمیز لحن فیلم را مشخص می کند: تاریخچه ای تصویری از شهر تهران از دیدی طنز آمیز و هجوگرا، در بارهء مردمی که به تناوب، یا همزمان، دهاتی، شهری، بازاری، مدرن، و سنتی هستند، و در همه حال در «کمال رضایت» به «کسب حلال» مشغول اند! روی صدای فیلم، هرازگاه یک بار، صدای استمداد گلنار شنیده می شود که جیغ می زند: «جعفـر . . .!»

«تهران انار ندارد» را دو نفر روایت می کنند. یکی نصرت کریمی است که از تهران قدیم صحبت می کند، و دیگری مسعود بخشی نویسنده و کارگردان فیلم که ظاهراً دارد گزارش تهیهء فیلم ناتمام خود را به مقامات می دهد و مشکلات بی شمارش را در جریان ساختن فیلم شرح می دهد از جمله اینکه پنج سال منتظر صدور اجازه فیلمبرداری بوده است.

نصرت کریمی، که فقط صدای او را می شنویم، خود سازندهء دو هجویهء اجتماعی مهم به نام «درشکه چی» و «محلل» است. او با آشنایی وسیعی که با فرهنگ عوام و روابط اجتماعی سنتی بهنگامِ مقابله با تحولاتِ شهری مدرن دارد، انتخاب مناسبی است برای راویتگری این فیلم. کریمی از تهرانی سخن می گوید که در ابتدا فقط یک روستای بزرگ بود با باغهای میوهء بسیار در شمال «شهر ری»، که به فاصلهء نیم قرن چهره ای «فرنگی» پیدا می کند.

انار مرغوب و بی نظیر تهران جای خود را به انواع میوه ها و سبزیجات «فرنگی» می دهد، درست همانطور که سر و وضع و لباس خانم ها و آقایان عصر قاجار، وسایل حمل و نقل، خیابانها، بافت شهری، پلیس و ارتش، دکانها، بازار، و صنایع نیز، فرنگی می شوند. در ابتدای فیلم، صدای گاری و درشکه روی تصویر اتوموبیل های سریع در اتوبانهای مدرن تهران امروزی به گوش می رسد.

کریمی از مصرف تریاک، طویله های بی شمار شهر، مشاغل سـنتی، چادر و چاقچور و شلیتهء زنان صحبت می کند. در نمایی از یک فیلم مستند زمان قاجار، جمعی از زنان چادر و چاقچوری را می بینیم که سوار تراموای شهر یا ماشین دودی می شوند. همزمان تصنیف های قدیمی آن دوران را هم می شنویم.

بخش مهمی از جذابیت فیلم «تهران انار ندارد» به خاطر مونتاژ فیلم های مستندِ بایگانی شدهء قدیمی است، از جمله نماهایی از پایان عصر قاجار، دوران رضاشاه، کنفرانس تهران، نخست وزیری مصدق و غائلهء خیابانی کودتا، دورهء مدرنیزاسیون محمدرضاشاه، و روزهای انقلاب بهمن. این فیلم های آسیب دیدهء قدیمی که در آرشیوهای جمهوری اسلامی خاک می خورند، به راستی ارزشمند و خاطره انگیزند.

به روشنی پیداست که کارگردان فیلم در استفاده از این بریده های قدیمی، کاملاً آزاد نبوده است.

به طور غیر مستقیم حضور سانسور به بیننده یادآوری می شود: درست در جایی که انتظار داریم مستندهای قدیمی ادامه پیدا کنند اما به خاطر حساسیت سیاسی یا اخلاقی سانسور چیان این امکان سلب شده، ما تصویری از لابراتوآر فیلم و قطع نوار سلولوئید روی دستگاه مونتاژ و مرمت فیلم، می بینیم. این تمهید بارها در فیلم تکرار می شود.

مسعود بخشی نویسنده و کارگردان فیلم، که سی و چندسال دارد و این نخستین فیلم بلند ِ اوست، به هیچ چیز رحم نکرده است. در زیر لحن مؤدبانه و به ظاهر بی آلایش او، در گزارش اش به «مقامات»، او زیرکانه مناسبات مبتنی بر بازار و مذهب را، که سنت و تجدد هر دو برایش تا آنجا قابل پذیرش است که ابزاری برای مال اندوزی و قدرت بیشتر باشد، مورد انتقاد قرار می دهد.

به نظر می رسد آقای بخشی بر این باور است که تهران و تهرانی ها، با همهء تغییرات ظاهری، هنوز ساختارهای مادی و اخلاقی جامعه ای روستایی را در مقیاس یک متروپولیس غول آسا تکرار می کنند.

او هنوز بازار و روابط بازاری را قلب اقتصاد می داند که اخلاقیات دینی [بخوان شیعی، آخوندی] برآن حاکم است. با طعنه از «کسب حلال» نام می برد که چیزی نیست مگر ابن الوقتی و معاملات بساز بفروشی یا «بساز و بنداز»، که سود آن همیشه نصیب آقازاده های بازاری می شود.

مسعود بخشی با شوخ طبعی، نحوهء برخورد مسؤلان دولتی را با مشکلات شهری، مثل ترافیک و آلودگی هوا، وابسته به «وزش باد» ارزیابی می کند.

فیلمساز از «نبوغ شهروندان تهرانی در استفاده از وسایل موتوری» صحبت می کند، و درحالیکه صدای تصنیف «ماشین مشدی ممدلی» را می شنویم، شاهد «پیشرفت حیرت انگیز صنعت خودرو» و انواع مدل های اتوموبیل های مونتاژی با موتورهای فرانسوی و کره ای می شویم.

خط مونتاژ کارخانهء خودرو و صحنه هایی از عملیات موتورسواری در ترافیک تهران را می بینیم؛ موتورسواری تهرانی، به عنوان نمونه ای از «قانونمندی» و جلوه ای از «تجدد» شهروندان به نمایش در می آید.

نویسنده وکارگردان فیلم در جایی به اقتصاد گوشت مصرفی می پردازد و اضافه می کند، «گوسفندپروری در تهران از حرفه های شریف و پررونق است که توسط تلفن موبایل کنترل می شود!»

فیلمساز به مقایسهء دو تیپ از شهروندان تهرانی می پردازد که هردو در «امور ساختمان» و سازندگی شهری به کار مشغول اند: «بابک جان» (بساز و بنداز) و «آقا جعفر» (آجرساز). بابک جان کارش برج سازی است و آقا جعفر در کارخانهء آجرپزی کار می کند. ف

یلمساز سپس به سراغ مهندس جوانی می رود که با ایمان و ایثار در کار «بهینه سازی» شهری است و در مقام پیمانکار، مرتب «راهکار» ارائه می دهد. او برای ثواب و در راه خدا، در جنوب شهر «انبوه سازی» می کند، یعنی خانه های قدیمی را خراب می کند و برای انبوه مردم فقیر، آپارتمانهای تنگ و کوچک می سازد.

همین مهندس، پس از خودمانی شدن با فیلساز و همراهانش، آنها را با «پروژهء دیگر» ش آشنا می کند که «خصوصی سازی» در شمال شهر است: آپارتمانهای لوکس در برجهای سوپرمدرن با قیمت های نجومی.

فیلم طنزآمیز و شوخ مسعود بخشی، که «تجدد» و «جریان اصلاحات» را از تهران قدیم تا «اصلاحات» سالهای اخیر دنبال می کند و هردو را دست می اندازد، با پیش بینی ای تمام می شود که به واقع بدبینانه و هراس آور است. تهران شهری است زلزله خیز.

فیلمساز به نقل از یک کارشناس می گوید وقوع زلزله ای بزرگ در شب، آیندهء تهران را رقم خواهد زد.

«کسب حلال» ای که بافت فرسودهء جنوب و برجهای تقلبی شمال شهر را تولید کرد، فرهنگ گوسفندپرور، تجارت و معاملات بساز و بنداز آقازاده ها و تازه به دوران رسیده های اسلامی، تلفات زلزله را به ملیون ها خواهد رساند. آیا این اشاره ای به یک زمین لرزهء اجتماعی و سیاسی نیز هست؟

حرف آخر را تنها شهروند علناً ناراضی شهر می زند که با «جریان باد» حرکت نمی کند، و فیلم با یکی از ترانه های آیرونیک محسن نامجو به پیایان می رسد که در آن از «جبر جغرافیایی» کسانی صحبت می کند که جشن تولدشان، همان مجلس عزا است.

نقدی بر فیلم مستند «تهران انار ندارد» ساخته مسعود بخشی که در سینماهای آزادی ، سپیده در حال اکران است .

فیلم مستند تهران انار ندارد ساخته مسعود بخشی معروفترین اثر مستند سال1385 بود . فیلم مستندی که توانست سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را هم بگیرد . و در اولین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران که با نام سینما حقیقت برگزار شد تهران انار ندارد فیلم برگزیده تماشاگران شد .

اینکه چرا از میان تمام نامزدی های این فیلم در بخش های مختلف هیچ جایزه ای به آن تعلق نگرفت شاید به دلیل این باشد که کارگردان رئیس بخش بین الملل بوده و داوران نخواسته اند بعدا حرف و حدیثی پیش بیاید اضافه بر اینکه فیلم به اندازه کافی شناخته شده بود و جوایزش را گرفته بود و باید فرصتی به فیلم های گمنام تر داده می شد .

اما چرا این قدر تماشاگران از فیلم استقبال کردند و شاید تنها برای تماشای آ.ب.ث کیارستمی بود که مردم به اندازه تهران انار ندارد برای ورود به سالن تقلا کردند !

برای پاسخ به این سوال باید فیلم را بررسی کنیم . فیلم از همان ابتدا نوید متفاوت بودن می دهد چرا که با نریشن مسعود بخشی که دارد نامه اش را به وزارت فرهنگ و ارشاد می خواند شروع می شود . او در این نامه دارد از فیلم نیمه تمامی که ما داریم تماشایش می کنیم ! صحبت می کند .

این پیرنگ موجب می شود که بخشی از فیلم به نشان دادن عوامل تولید فیلم بپردازد و در شرح ماوقعه تولید فیلمساز از شرایط نامناسب تولیدش گله کند و با زیرکی حضور خود را در تمام شئون فیلم توجیه کند !

عمده جذاب بودن فیلم به دلیل طنز نهفته و آشکار آن است تا جاییکه فیلمساز کار خود را کمدی موزیکال اجتماعی می نامد که البته این کمدی در برخی موارد از بسیار غمگین کننده است بویژه صحنه هایی که تصاویر زلزله بم نمایش داده می شود . طنز تهران انار ندارد حدود ده درصد تصویری است و گذشته از موسیقی شوخ و شنگش بیشتر طنزی کلامی یا بهتر بگویم نوشتاری است .

در واقع عمده صحنه هایی که خنده دار می شوند به دلیل کلامی است که روی آن شنیده می شود نه خود تصویر . اما از حق نباید گذشت که فیلم صحنه های طنز ناب سینمایی دارد که گاه ساخته خود کارگردان است مانند نشستن کارگری روی تیغه بلدوزر به نماد مردم سالاری که در پایین برج میلاد در حال ارتفاع گرفتن است یا شکار لحظه ای است واقعی مانند تلو تلو خوردن یک معتاد .

یکی دیگر از عوامل شهرت و محبوبیت فیلم ترانه خوانی محسن نامجو در آن است . بویژه در این اکران جشنواره که نامجو دیگر طرفداران خود را پیدا کرده است و برخی فقط به عشق شنیدن صدای او آمده بودند چرا که وقتی نام او در تیتراژ بالا می رفت شدیدتر از ابتدای تمام شدن فیلم کف می زدند ! اینکه فیلم شهرتش را مدیون نامجو است یا نامجو شهرتش را مدیون تهران انار ندارد جای بحث دارد اما به نظر من رابطه این دو کاملا تعاملی بوده و هر کدام به یک اندازه در شهرت دیگری نقش داشته است .

اما تهران انار ندارد با همه ی محسناتش ، چون هر پدیده ی هنری دیگری ، اشکالاتی هم داشت . البته از نظر شخصی من که چندان هم تخصصی نیست چرا که من هنوز متخصص نیستم !

یکی از ایراداتی که می توان به فیلم گرفت این است که کارگردان فرصت حرف زدن را از مصاحبه شوندگان گرفته است .

او به جز یکی دو شخصیت (بیشتر به عنوان چاشنی) از بقیه مصاحبه شوندگان صدایی پخش نمی کند و بر روی تصاویر بی کلام آنان که مشخصا لحظات قبل از شروع صحبتشان را نشان می دهد ( یعنی منتظر اعلام فیلمساز هستند تا شروع به صحبت کنند ) با صدای خود به گفتن جمله ای کوتاه درباره سخنان آنان می پردازد .

این کار شاید برای بیننده جالب به نظر برسد و اسباب خنده اش را فراهم کند اما از سندیت فیلم تا حد زیادی می کاهد و این بر خلاف روال مستند گونه ای است که فیلم برای بیان تاریخ شهر تهران برگزیده بود .

در واقع ما از کجا باید مطمئن باشیم که آن شخص واقعا همان حرف را زده است ؟

 اما مسئله ای که در آخر این نوشتار می خواهم به آن بپردازم این است که ما در این گونه فیلم ها واقعا به چه چیز می خندیم و چرا ؟

آیا چهره ی آفتاب سوخته چند جوان کارگر شهرستانی با لباس های مندرس و خاکیشان واقعا خنده دار است ؟ اگر نیست چرا ما عادت کرده ایم که به آن بخندیم ؟

آیا حرف های جدی شخصی با لهجه ی غلیظ آذری واقعا خنده دار است ؟

آیا باربری موتور سیکلت ها و لایی کشیدن هاشان خنده دار است ؟ چرا ؟ آ

یا زندگی فقیرانه مردمان یک قرن پیش این شهر ، کارهایی همچون باربری خنده داراست؟

آیا رانندگی های تهرانی ها خنده دار است ؟

آیا ما واقعا به خودمان نمی خندیم ؟

«تهران انار ندارد» فیلم مستندی است كه ساختن آن، هنر می‌خواهد و در وهله اول جسارت هم لازم دارد كه البته شاید با آزمون‌وخطا هم همراه باشد و ما نباید نیمه خالی لیوان را ببینیم

«حسن ‌معظمی» مدیر روابط عمومی و سخنگوی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در مورد مستند «تهران انار ندارد» ساخته مسعود بخشی، گفت: این مستند به دلیل انتخاب مضمون و نوع روایت خودش كه در آن یك شهر با پیشینه نه چندان تاریخی به طنز كشیده می‌شود، می‌تواند یك الگوی مناسب باشد.

وی گفت : الگویی مناسب از یك مستند گزارشی-تحقیق كه در ژانر خوبی هم قرار دارد و كارگردان آن توانسته به درستی یك پس زمینه تاریخی را در ذهن بینندگان مرور ‌كند و با توجه به این كه تهران امروز تبدیل به كلان‌شهر شده، می‌تواند از این نوع كار شناسنامه‌ای ارائه دهد و این ویژگی‌ها، موجب شده امروزه این فیلم به اكران عمومی دربیاید.

این مستند به خاطر این كه توانسته رگه‌های تاریخی و طنز را داشته باشد، مورد توجه قرار گرفته است چرا كه بسیاری از مخاطبان با تاریخچه تهران آشنا نیستند و وقتی در این مكان بزرگ زندگی می‌كنند، دانستن تاریخچه این شهر جذابیت دارد. مخاطب این فضا را می‌بیند، دنبال می‌كند و به سرانجام می‌رسد.

این منتقد ادامه داد: این كار هنر می‌خواهد و در نوبت اول جسارت هم لازم دارد كه البته شاید با آزمون‌وخطا هم همراه باشد و ما نباید نیمه خالی لیوان را ببینیم بلكه باید اجازه بدهیم مستندسازان جوان، به برداشت‌های نو برسند و البته باید در نظر داشت در كار مستند بحث تحقیق و پژوهش باید با جذابیت تكنیكی تلفیق شود كه در این صورت فیلم حتماً برای مخاطب جذاب می‌شود.

وی در پایان گفت: خوشبختانه «تهران انار ندارد» این آیتم‌ها را دارد و می‌تواند استارت و شروع خوبی باشد. ما باید اجازه بدهیم مستندسازان به سمت این نوع كارها بروند و مخاطبان فارغ از داستان، با مستند هم ارتباط برقرار كنند.

فروش مطلوب این مستند می‌تواند تجربه موفقی باشد چرا كه سوژه انتخاب شده هم خوب است و فیلم می‌تواند یك تلنگر به مخاطب باشد كه باید داشته‌ها و هویت‌مان را حفظ كنیم و این یكی از نقاط مثبت و گویای زبان متفاوت این مستند است.

یك منتقد گفت: در این فیلم با نگاهی بسیار اغراق‌آلود و مغرضانه آنچنان كه باب جشنواره‌های فرنگی است، شهر بی‌در و پیكر تهران به تمسخر كشیده است

«شهرام خرازی‌ها» منتقد سینما در مورد مستند «تهران انار ندارد» ساخته مسعود بخشی، گفت: نمایش این مستند در جشنواره سال قبل حاشیه‌هایی در پی داشت و منتقدان سینمایی عمدتاً از این فیلم استقبال كردند.

شاید به خاطر این كه «تهران انار ندارد»، از معدود فیلم‌های مستند تاریخ سینمای ایران است كه تمركزگرایی، پایتخت‌نشینی و تقابل سنت و مدرنیست در مملكت ما را با لحنی طنزآلود و با تكنیك بدیع مطرح می‌كند اما این فقط ظاهر قضیه است.

وی در ادامه افزود: «تهران انار ندارد» در اصل كولاژی است نامنظم و شلخته كه از تصاویری آرشیو شده و دم دست از تهران قدیم و جدید كه البته با جا كردن معدود تصاویری جدید، قصد بزرگ‌نمایی سوژه مورد نظر خود را دارد.

این منتقد در ادامه افزود: در این فیلم با نگاهی بسیار اغراق‌آلود و مغرضانه آنچنان كه باب جشنواره‌های فرنگی است، بی‌ در و پیكری شهر تهران به تمسخر كشیده شده است.
وی ادامه داد: فیلم در پی سیاه‌نمایی وضعیت سابق و فعلی اجتماعی ایران و پایتخت آن تهران است.

خرازی‌ها گفت: تهرانی كه در این فیلم می‌بینیم نا كجا آبادی است سرشار از درهم ریختگی، فساد، فقدان امنیت اجتماعی و… كارگردان نسبت به پیشرفت‌های ملی و میهنی در سه دهه اخیر كاملاً بی‌اعتناست و انگار نه انگار كه اصلاً جمهوری اسلامی در حوزه شهرسازی، امنیت اجتماعی، سلامت شهری و … به پیشرفت‌های قابل توجهی نائل آمده است.

وی اظهار داشت: در «تهران انار ندارد» صحنه‌های فیلمبرداری شده، پیوند محكمی با صحنه‌های آرشیوی برقرار نمی‌كنند و لق می‌زنند، زمان فیلم بسیار طولانی است و به نظر می‌آید فیلمساز مطابق رسم این دیار خواسته تمام حرف‌هایش را در «تهران انار ندارد» مطرح نماید.

خرازی‌ها در پایان با انتقاد از نوع نگاه فیلم به روحانیت، گفت: به نظر می‌رسد زمان اینگونه سیاه نمایی‌ها دیگر گذشته و چنین خوش‌رقصی‌هایی برای فستیوال‌های خارجی از مد افتاده است اما به هر حال عجیب نیست كه همچنان غربی‌ها از چنین فیلم‌هایی استقبال كنند، به آنها بال و پر بدهند و جایزه باران‌شان كنند.

«رامتین شهبازی» با بیان اینكه «تهران انار ندارد»، یكی از آثار متفاوت سینمای مستند به شمار می‌رود، گفت: «تهران انار ندارد» به سینمای مستند امروز ایران تعلق دارد…

«تهران انار ندارد» یكی از آثار متفاوت سینمای مستند به شمار می‌رود و اگر چه وامدار آثار كلاسیكی همانند «اون شب كه بارون اومد» ساخته كامران شیردل است اما به سینمای مستند امروز ایران تعلق دارد.

مسعود بخشی در این فیلم روایتی دو سویه دارد؛ یعنی تاریخ تهران را از گذشته به حال و از حال به گذشته برای مخاطب تصویر می‌كند، این نگاه سبب می‌شود بیننده مقایسه‌ای تطبیقی داشته باشد.

بر همین اساس مسعود بخشی از مونتاژی دیالكتیك استفاده می‌كند كه شاید از زمان استفاده آن كه در دوران فیلمسازی «آیزنشتاین» مرسوم بوده، مدت‌ها گذشته است اما «مسعود بخشی» نشان می‌دهد چگونه می‌توان الگوهای فرمالیستی سینما را امروز نیز مورد استفاده قرار دارد.

یكی دیگر از نكات بارز مستند «تهران انار ندارد»، استفاده از زبان طنز است. طنز در فرهنگ ادبی ایران خاصیتی هشداردهنده دارد یعنی توجه مخاطب را به موضوع جلب می‌كند. كارگردان از این تكنیك در راستای مستندسازی فیلم خود بهره می‌گیرد.

استقبال مخاطبان مستند «تهران انار ندارد» نشان داد، در صورت انتخاب یك مستند جذاب برای اكران در سینماها، می‌توان شاهد اقبال عمومی این جنس سینما در مواجهه با مخاطبان عام بود.